خامدستدیکشنری فارسی به انگلیسیamateur, callow, gawky, homely, incompetent, inexperienced, jejune, novitiate, tyro, young
خامطبعفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیتجربه، نامجرب، خامدست، ناآزموده، مبتدی ≠ مجرب ۲. ابله، احمق، جاهل، کودن، نادان ≠ عاقل