خانوادهلغتنامه دهخداخانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به ا
خانوادهفرهنگ فارسی عمید۱. کوچکترین واحد اجتماعی که شامل پدر، مادر، و فرزندان آنها است.۲. (زیستشناسی) تیره.۳. خاندان؛ دودمان؛ فامیل.
درخت خانوادگیfamily treeواژههای مصوب فرهنگستاننموداری که نشاندهندۀ مجموعۀ روابط خویشاوندی زبانهای یک خانوادۀ زبانی است
ژرمنفرهنگ فارسی عمیدنژاد مردم آلمان.ژرمنی۱. مربوط به ژرمن.۲. شاخۀ زبانی از خانوادۀ زبانی هندواروپایی.
زبان نابهروالaberrant languageواژههای مصوب فرهنگستانزبانی که بهروشنی به خانوادة زبانی خاصی تعلق دارد، اما، در نتیجة تحولهای پیچیده، مراحل آغازین آن فعلاً قابل شناسایی نیست