خاکستریلغتنامه دهخداخاکستری . [ ک ِ ت َ ] (ص نسبی ) برنگ خاکستر. رنگ سربی . رنگ سنجابی . اَقتَم . (اقرب الموارد). رَمادی ّ. اَشهَب . شهباء. عَوهَق . (تاج العروس ).
خاکستریلغتنامه دهخداخاکستری . [ ک ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 54 هزارگزی شمال باختری تربت جام و 2 هزارگزی خاور مالرو عمومی تربت جام به فریمان . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیری دارای
خاکستریفرهنگ فارسی عمید۱. آلوده به خاکستر.۲. (اسم) از رنگهای ترکیبی، مرکب از سفید و سیاه.۳. به رنگ خاکستر.۴. (حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] فنا؛ نیستی.
دولومیت راهراهzebra dolomiteواژههای مصوب فرهنگستانسنگی دولومیتی، با نوارهای مشخص متشکل از لایههای خاکستری روشن درشتبافت و لایههای تیرهتر ریزبافت
غاز قوییAnser cygnoidesواژههای مصوب فرهنگستانگونهای بزرگ از اردکیان و راستۀ غازسانان با گردن نسبتاً دراز و پاهای بلند و پرهای خاکستری روشن
مرغ توفان دیومِدی سرخاکستریDiomedea chrysostomaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از دیومِدیان و راستۀ کبوتردریاییسانان با پرهای سفید و بال سیاه و گردن و سر خاکستری روشن
کفچهنوک مشکینرخPlatalea minorواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از مرغمقدسیان و راستۀ لکلکسانان با بدن خاکستری روشن و صورت و پیشانی کاملاً تیره و مایل به سیاه
مرغ آبشکاف پاصورتیPuffinus creatopusواژههای مصوب فرهنگستانگونۀ کوچکی از کبوتردریائیان و راستۀ کبوتردریاییسانان که بدن آن عموماً خاکستری روشن یا تیره و پاهایش قرمز صورتی است
خاکستریلغتنامه دهخداخاکستری . [ ک ِ ت َ ] (ص نسبی ) برنگ خاکستر. رنگ سربی . رنگ سنجابی . اَقتَم . (اقرب الموارد). رَمادی ّ. اَشهَب . شهباء. عَوهَق . (تاج العروس ).
خاکستریلغتنامه دهخداخاکستری . [ ک ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 54 هزارگزی شمال باختری تربت جام و 2 هزارگزی خاور مالرو عمومی تربت جام به فریمان . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیری دارای
خاکستریفرهنگ فارسی عمید۱. آلوده به خاکستر.۲. (اسم) از رنگهای ترکیبی، مرکب از سفید و سیاه.۳. به رنگ خاکستر.۴. (حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] فنا؛ نیستی.
حسن خاکستریلغتنامه دهخداحسن خاکستری . [ ح ُ ن ِ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حسن صورتی که رنگ آن چنان باشد که گوئی خاکستر بر آن مالیده باشند. صاحب آنندراج گوید: چنانچه سناسی پسران و جوکی بچگان را میباشد : حسن خاکستری دلبر آتش خوئی برداز آینه ٔ خاطر ما زنگ امشب .<
خاکستریلغتنامه دهخداخاکستری . [ ک ِ ت َ ] (ص نسبی ) برنگ خاکستر. رنگ سربی . رنگ سنجابی . اَقتَم . (اقرب الموارد). رَمادی ّ. اَشهَب . شهباء. عَوهَق . (تاج العروس ).
خاکستریلغتنامه دهخداخاکستری . [ ک ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 54 هزارگزی شمال باختری تربت جام و 2 هزارگزی خاور مالرو عمومی تربت جام به فریمان . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیری دارای
رباط خاکستریلغتنامه دهخدارباط خاکستری . [ رُ طِ ک ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از بخش فریمان شهرستان مشهد دارای 171 تن جمعیت . آب ده از قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
حسین آباد خاکستریلغتنامه دهخداحسین آبادخاکستری . [ ح ُ ی ِ دِ ک ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در42 هزارگزی شمال بیرجند. ناحیه ای است کوهستانی ولی معتدل . دارای 20 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از