خاکآهکpedocalواژههای مصوب فرهنگستانگروه بزرگی از خاکها که در فرایند تشکیل آنها عنصر کلسیم انباشته شود
خوککلغتنامه دهخداخوکک . [ ک َ ] (اِ) بیماریی است که در گلو پدید آید وبعربی خنازیر گویند. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
خقوقلغتنامه دهخداخقوق . [ خ َ ] (ع ص ) ماده خر فراخ دبر. || ماده خری که از لاغری از فرج وی آواز برآید. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || زنی که از لاغری از فرج وی آواز برآید. (منتهی الارب ).