خامللغتنامه دهخداخامل . [ م ِ ] (ع ص ) گمنام . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 372). بی نام . (مهذب الاسماء) : در مجلس عام از هرگونه مردم کافی و خامل حاضر بود
خوامللغتنامه دهخداخوامل . [ خ َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ خامل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خامل شود.
چاپلوسفرهنگ مترادف و متضادچربزبان، خوشامدگو، زبانبهمزد، سالوس، ظاهرنما، کاسهلیس، متملق، مداهن، مداهنهگر، خایهمال، متصلف، کرنشگر، مجیزگو