خداآزارلغتنامه دهخداخداآزار. [ خ ُ ] (نف مرکب ) آنکه از راه خدا برگشته است .آنکه با برگشت از راه خدا رنج خدا دهد : نامه ات آنست کت آمد بدست ای خداآزار و ای شیطان پرست .مولوی .
خداآزاریلغتنامه دهخداخداآزاری . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت آزار دادن خدا. عمل آزار دادن خدا. باز گشت از راه حق . عدم اطاعت حق .
خویدزارلغتنامه دهخداخویدزار. [ خویدْ / خیدْ ] (اِ مرکب ) کشت زار. گندم و جوزار نارسیده و سبز : شنیدم که روزی هرمز پدر خسرو بر یکی خویدزار جو بگذشت خوید را آب داده بودند. (نوروزنامه ٔ منسوب به خیام ).
خداآزاریلغتنامه دهخداخداآزاری . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت آزار دادن خدا. عمل آزار دادن خدا. باز گشت از راه حق . عدم اطاعت حق .
خداآزاریلغتنامه دهخداخداآزاری . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت آزار دادن خدا. عمل آزار دادن خدا. باز گشت از راه حق . عدم اطاعت حق .