خرافیلغتنامه دهخداخرافی . [خ ُ ] (ص نسبی ) وهمی . منسوب به خرافه . موهوم . نیش غولی . انیاب اغوالی . افسانه ای . (یادداشت به خط مؤلف ).- کلام خرافی ؛ کلام باطل و بی اساس .- عقیده ٔ خرافی ؛ عقیده باطل و بی بنیان .
رفتار خرافیsuperstitious behaviourواژههای مصوب فرهنگستانرفتاری که موجود زنده در پی تقویت اتفاقی فعالیتی پیوسته تکرار میکند
خروفیلغتنامه دهخداخروفی . [ خ َ ] (اِخ ) صدقةبن محمدبن خروف المصری الخروفی ، از اهل مصر و از نوادگان خروف بود. او از محمدبن هشام سدوسی روایت کرد و از او ابوالقاسم سلیمان بن احمدبن ایوب طبرانی روایت نمود. (از انساب سمعانی ).
خرفیلغتنامه دهخداخرفی . [ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از شاگردان جابربن حیان و کوچه ٔ خرفی در مدینه بدو منسوب است . (از ابن الندیم ).
خرفیلغتنامه دهخداخرفی . [ خ َ رَ فی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به خریف . || میوه ٔ تازه ٔ پائیزمیوه ٔ پائیزی . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
رفتار خرافیsuperstitious behaviourواژههای مصوب فرهنگستانرفتاری که موجود زنده در پی تقویت اتفاقی فعالیتی پیوسته تکرار میکند
موهوم پرستلغتنامه دهخداموهوم پرست . [ م َ / مُو پ َ رَ ] (نف مرکب ) موهوماتی . خرافاتی . خرافی . آنکه اعتقاداتی سست و خرافی دارد. (ازیادداشت مؤلف ). و رجوع به موهوم و موهوماتی شود.
خرافاتیلغتنامه دهخداخرافاتی .[ خ ُ ] (ص نسبی ) آنکه به خرافات معتقد است . آنکه بسخنان خرافی اعتقاد دارد. || کلام بیهوده و پریشان . کلام خرافی . کلام نیش غولی . کلام انیاب اغوالی .
رفتار خرافیsuperstitious behaviourواژههای مصوب فرهنگستانرفتاری که موجود زنده در پی تقویت اتفاقی فعالیتی پیوسته تکرار میکند