خرتوخرلغتنامه دهخداخرتوخر. [ خ َ خ َ ] (اِ مرکب ) هرج و مرج . اغتشاش . درهم و برهم . بهم خورده . مغشوش .
خرتوخر شدنلغتنامه دهخداخرتوخر شدن . [ خ َ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) هرج و مرج شدن . مغشوش شدن . آشفته شدن . در هم آمیخته شدن بی تناسب .