خرچوللغتنامه دهخداخرچول .[ خ َ ] (اِخ ) نام قریتی بوده است بفارس : قریه ای است سه فرسنگی کمتر مشرق شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
خرپوللغتنامه دهخداخرپول . [ خ َ ] (ص مرکب ) صاحب پول بسیار. (یادداشت بخط مؤلف ). صاحب مکنت بسیار. آنکه پول زیاد فراهم آورده است و استفاده ٔ شایان از آن نتواند کرد.
مرغونلغتنامه دهخدامرغون . [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 14هزارگزی جنوب شرقی شیراز و یک هزارگزی راه شیراز به خرچول ، با 109 تن سکنه . آب آن از قنات ، محصولش غلات ، و صیفی ، شغل مردمش زر
گل خونلغتنامه دهخداگل خون . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری شیراز و 2هزارگزی راه فرعی شیراز به خرچول . هوای آن معتدل و دارای 275 تن
قبل آبادلغتنامه دهخداقبل آباد. [ ق ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. در 15000 گزی جنوب خاور شیراز و کنار راه فرعی شیراز به خرچول واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل و مالاریائی است . 280 تن سکنه د
قصر شهریارلغتنامه دهخداقصر شهریار. [ ق َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز در 10 هزارگزی جنوب خاور شیراز و 2 هزارگزی راه فرعی شیرازبه خرچول . موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن <span class="h
قلعه نولغتنامه دهخداقلعه نو. [ ق َ ع َ ن ُ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری شیراز و 2هزارگزی راه فرعی شیراز به خرچول . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن