خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسته جانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خسته (خودمانی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
whacked
-
خسته (عامیانه)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
clapped-out, droopy, shagged, washed-out, beat
-
خسته پای
دیکشنری فارسی به انگلیسی
footsore
-
خسته روان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
neurasthenic
-
خسته روانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
neurasthenia
-
خسته شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
fag, fatigue, tire, weary
-
خسته کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
exhaust, fag, fatigue, fatigues, jade, tire, wear, weary
-
خسته کنندگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
monotony, stodginess, tiresomeness
-
خسته کننده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
barren, boring, drag, dull, long , grueling, gruelling, irksome, killing, lackluster, lengthy, monotonous, poky, prosy, stodgy, stupid, tedious, tiresome, uninteresting, wearing, wearisome, weary
-
کاملا خسته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
zonked
-
دل خسته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
careworn
-
جهان خسته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
world-weary
-
بسیار خسته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
dog-tired, jiggered
-
خسته شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اتعب , ثقب
-
خسته کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ثقب , ضائق , عادم , عجلة , يشم ، إجهادٌ