خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشامن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشامن
لغتنامه دهخدا
خشامن . [ خ َ / خ ُ م َ ] (اِ) مادرزن . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خش . || مادرشوهر. خش . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
خش
لغتنامه دهخدا
خش . [ خ ُ ] (اِ) مادرزن . (برهان قاطع). خَشامَن . رجوع به خشامن شود : تازیانه دوتا چو ... خسرموش اندرشکسته چون ... خش . منجیک .دست خوش زمانه برکنده و شخوده روی از طپانچه زن ریش از کشیدن خش . شمس فخری (از آنندراج ).|| مادرشوهر. (برهان قاطع). خَشامَن ...
-
خشتامن
لغتنامه دهخدا
خشتامن . [ خ َ / خ ُ م َ ] (اِ) مادرزن . (از برهان قاطع). خشامن . (حاشیه ٔ برهان قاطع) : مرا مغز خرداد خشتامنم . (از فهرست دیوان سوزنی ).|| مادرشوهر، حَماة. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
مادرشوهر
لغتنامه دهخدا
مادرشوهر. [ دَ ش َ / شُو هََ ] (اِ مرکب ) مارشو. مار میره . خشتامن . خوشدامن . خشامن . خش . خوشه . خوشامن . خوش . خاش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادرشوی و خوشدامن شود.
-
خش
لغتنامه دهخدا
خش . [ خ َ ] (اِ) مادرزن . (برهان قاطع). || مادرشوهر. (برهان قاطع). خَشامَن . || دو تند و تیز. (از برهان قاطع) : در راه مدح ذاتت کلکم ببین که دایم از پای فرق سازددر وقت رفتن خش . شمس فخری . || بیخ . بغل . ابط. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). کش . (انجمن...
-
مادرزن
لغتنامه دهخدا
مادرزن . [ دَ زَ ] (اِ مرکب ) مادر زوجه ٔ شخص و خس و خسره و خسرو و خش و خشو و خشامن و خشتامن . (ناظم الاطباء). صِهرَه ، مادرزن به فارسی خش است . (از منتهی الارب ) : یکی را زن صاحب جمال درگذشت و مادرزن فرتوت به علت کابین در خانه بماند. (گلستان ). نادی...