خشجانلغتنامه دهخداخشجان . [ خ َ ] (اِ) چارعنصر که آب و خاک و باد و آتش باشد . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) : چهار آلت فراهم بسته بنای مهندس دل کزو معمور می گردد در و دیوار خشجان .اثیرالدین اخسیکتی (از فرهنگ جهانگیری ).
خشیجانلغتنامه دهخداخشیجان . [ خ َ ] (اِ) ج ِ خشیج یعنی اضداد.(برهان ). || مخفف آخشیجان هست که عناصر باشد و آن خاک و آب و هوا و آتش است . (برهان قاطع).