خسارتلغتنامه دهخداخسارت . [ خ ِ رَ ] (ع اِ) زیان . ضرر. (از ناظم الاطباء) : مردمان خراسان از خسارت و تاراج فارغ شوند. (تاریخ بیهقی ). || کم آمدن حاصل فروش از قیمت خرید. ضرر در تجارت و زیان در معامله . (از ناظم الاطباء) : بازرگانی را هزار دینار خس
خشرتلغتنامه دهخداخشرت . [ خ َ ش َ ] (اِخ ) نام رودی است در آسیای وسطی که آن را رود چاچ و رود سیحون و جیحون نیز خوانند. (یادداشت به خط مؤلف ) : رودی است به فرغانه که اخسیکت بر ساحل آن می باشد. (حدود العالم ).