خصوصیلغتنامه دهخداخصوصی . [خ ُ ] (ص نسبی ) مقابل عمومی . (یادداشت بخط مؤلف ).- اطاق خصوصی ؛ اطاقی که مخصوص فردی باشد و دیگری را بدان حقی نباشد.- جلسه ٔ خصوصی ؛ اصطلاحی است و درباره ٔ جلساتی گفته می شود که غیر از اعضای تشکیل دهنده ٔ آن
خصوصیفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ عمومی] مربوط به فرد یا افرادی معیّن: کلاس خصوصی.۲. شخصی: زندگی خصوصی.۳. [مقابلِ دولتی] غیردولتی: بیمارستان خصوصی.
خصوصیت کردنلغتنامه دهخداخصوصیت کردن . [ خ ُ صی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوستی کردن . یگانگی کردن . || کنایه از استثناء قائل شدن امری خاصی را از امر کلی مستثنی کردن .
خصولتیواژهنامه آزاد[xosulati] خصوصی-دولتی (هم خصوصی و هم دولتی). خُصولَتی؛ نیمه دولتی یا نیمه خصوصی.
خصوصیلغتنامه دهخداخصوصی . [خ ُ ] (ص نسبی ) مقابل عمومی . (یادداشت بخط مؤلف ).- اطاق خصوصی ؛ اطاقی که مخصوص فردی باشد و دیگری را بدان حقی نباشد.- جلسه ٔ خصوصی ؛ اصطلاحی است و درباره ٔ جلساتی گفته می شود که غیر از اعضای تشکیل دهنده ٔ آن
خصوصیفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ عمومی] مربوط به فرد یا افرادی معیّن: کلاس خصوصی.۲. شخصی: زندگی خصوصی.۳. [مقابلِ دولتی] غیردولتی: بیمارستان خصوصی.
خصوصیلغتنامه دهخداخصوصی . [خ ُ ] (ص نسبی ) مقابل عمومی . (یادداشت بخط مؤلف ).- اطاق خصوصی ؛ اطاقی که مخصوص فردی باشد و دیگری را بدان حقی نباشد.- جلسه ٔ خصوصی ؛ اصطلاحی است و درباره ٔ جلساتی گفته می شود که غیر از اعضای تشکیل دهنده ٔ آن
خصوصیفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ عمومی] مربوط به فرد یا افرادی معیّن: کلاس خصوصی.۲. شخصی: زندگی خصوصی.۳. [مقابلِ دولتی] غیردولتی: بیمارستان خصوصی.
حملونقل خصوصیprivate transportation 2واژههای مصوب فرهنگستانخدمات حملونقلی که در مالکیت یا بهرهبرداری شخص یا گروه غیردولتی است و برای استفادۀ شخصی به کار میرود
خط کناری خصوصیprivate sidingواژههای مصوب فرهنگستانخطی کناری که فرد یا شرکتی آن را خریداری یا اجاره کرده است