خضاخضةلغتنامه دهخداخضاخضة. [ خ ُ خ َ ض َ ] (ع ص ) فربه کلانشکم از مردان و شتران . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خداخدا داشتنلغتنامه دهخداخداخدا داشتن . [ خ ُ خ ُ ت َ ] (مص مرکب ) پناه بخدا بردن . (آنندراج ) : معنی ز لفظ گرچه نباشد جداجدادارم برای وصل تو هردم خداخدا.نعمت خان علی (از آنندراج ).
خداخدا کردنلغتنامه دهخداخداخدا کردن . [ خ ُ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پناه به خدا بردن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : خداخدا کنم از کثرت بتان شب و روزکه در میان نشود گم ره خدادانی . ملاطغرا (از آنندراج ). || بسیار یاد کردن . (از آنندراج )