خفهکنexhaust brake, exhaust retarderواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای در موتورهای دیزلی که ازطریق تغییر پسفشار دود سرعت خودرو را کاهش میدهد
خفه کنلغتنامه دهخداخفه کن . [ خ َ ف َ / ف ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) آلتی است که برای کشتن بر در آتش دان آن استوار کنند تا آن آتش بمیرد. مطفاءة. (یادداشت بخط مؤلف ).- خفه کن سماور ؛ آلتی است که بر سر آتشدان سماور نهند چون خواهند آتش سماور ب
عروس خفه کنلغتنامه دهخداعروس خفه کن . [ ع َ خ َ ف َ / ف ِ ک ُ ] (نف مرکب ) عروس خفه کننده . آنچه عروس را خفه کند. || (اِ مرکب ) در اصطلاح عامه ، استخوان نرم و غضروف . (فرهنگ فارسی معین ).
گیاه خفهکنندهsmother cropواژههای مصوب فرهنگستانگیاهی که با ایجاد محیطی متراکم باعث نرسیدن آب یا نور به گیاهان رقیب میشود