خلوقیلغتنامه دهخداخلوقی . [ خ َ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی یاقوت است . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به الجماهر بیرونی شود.- یاقوت خلوقی ؛ قسمی زبرجد هندی زرد سیر. (یادداشت بخط مؤلف ). این یاقوت را خلوقی بدان جهت گویند که از حیث رنگ شبیه است به خلوق که نوعی عطر است . (یادد
خلقیلغتنامه دهخداخلقی . [ خ ِ قی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به خلقت . طبیعی . گهری . گوهری . مادرزاد. مادرآورد. جبلی . فطری . خداداد. سرشتی . غریزی . موروثی . نهادی . (یادداشت بخط مؤلف ).
خلاقیتلغتنامه دهخداخلاقیت . [ خ َل ْ لا قی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) خلق کردن . آفریدن . بوجود آوردن .
خلاقیتدیکشنری فارسی به انگلیسیcreativeness, creativity, ingenuity, invention, inventiveness, originality
معلوماتلغتنامه دهخدامعلومات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معلومة تأنیث معلوم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چیزهای دانسته شده و علوم . (ناظم الاطباء) : خلاقی که معلومات مبدعات فطرتش از کمال قدرت او یک داستان است . (جهانگشای جوینی ). دریغ از شما که معلومات خود را به مجهولات ار
ساتورنلغتنامه دهخداساتورن . (اِخ ) در اساطیر قدیم یکی از ارباب انواع است که در نزد یونانیان و ایتالیائیهای قدیم خداوند زمان و مظهر آن ستاره ٔ زحل بوده است ،و چنین می نماید که وی در ابتدا رب النوع خلاقی بوده وبعد با نیروی خلاقه ٔ اپس متحد شده است . ساتورن یونانی که آن را کرونوس نیز نامند فرزند ا
باکویهلغتنامه دهخداباکویه . [ ی َ ] (اِخ ) جد محمدبن عبداﷲبن احمد شیرازی صوفی است . ابوبکربن خلف و ابوالقاسم قشیری از او روایت کرده اند. (از تاج العروس ). شیخ باکویی به شیراز، گویند برادر پیرحسین بوده و مرید ابوعبداﷲ خفیف . (ازتاریخ گزیده چ نوائی ص 662).صاح
خلاقیتلغتنامه دهخداخلاقیت . [ خ َل ْ لا قی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) خلق کردن . آفریدن . بوجود آوردن .
خلاقیتدیکشنری فارسی به انگلیسیcreativeness, creativity, ingenuity, invention, inventiveness, originality
خوش اخلاقیلغتنامه دهخداخوش اخلاقی . [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] (حامص مرکب ) خوشخویی . خوش خلقی . || پاکیزگی خو. تهذیب خلق . (یادداشت مؤلف ).
نیک اخلاقیلغتنامه دهخدانیک اخلاقی . [ اَ ] (حامص مرکب ) خوش خوئی . نیک خوئی . نیک اخلاق بودن : آرزوی دل خلقی تو به شیرین سخنی اثر رحمت حقی تو به نیک اخلاقی .سعدی .
تسلیح اخلاقیلغتنامه دهخداتسلیح اخلاقی . [ ت َ ح ِ اَ ] (اِخ ) جمعیتی است که اساس آن بر چهار اصل استوار است و آن چهار اصل عبارتند از: 1 - راستی مطلق . 2 - پاکیزگی یا صفای مطلق . 3 - محبت مطلق . <span
خطاانگاری احکام اخلاقیmoral error theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای در اخلاق مبنی بر اینکه احکام اخلاقی، علیرغم اینکه در گفتار صدقپذیرند، بهدلیل نداشتن مرجع عینی در جهان، یکسره خطا هستند نیز: نظریة خطا error theory