خلال پستهلغتنامه دهخداخلال پسته . [ خ ِ ل ِ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ترکیب های کلمه ٔ خلال در این لغت نامه شود.
خلال خلیللغتنامه دهخداخلال خلیل . [ خ ِ ل ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )درخت آطریلال . رجوع به آطریلال در این لغت نامه شود.
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َ ] (ع اِ) هر عارضه ای که شیرینی را ترش گرداند. || رطب در میان شاخه های خرمابن . (ناظم الاطباء).
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابوسلمه خلال در این لغت نامه و ابوسلمه حفص بن سلیمان در خاندان نوبختی عباس اقبال ص 65، 252 شود.
شله زردفرهنگ فارسی معین( ~ . زَ) (اِمر.) نوعی غذای ایرانی به صورت شله ای که با برنج ، شکر، گلاب و زعفران تهیه می شود و آن را با خلال پسته و بادام و دارچین تزیین می کنند.
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ ِ / خ َ ] (ع اِ) درمیان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب )(ملخص اللغات حسن خطیب ). ضمن . طی . بین : گفته شد آن داستان معنوی پیش ازین اندر خلال مثنوی .- خلال الدار
آشلغتنامه دهخداآش . (اِ) آنچه پزند از طعام . یا طعام رقیق آشامیدنی . مَرَق : رزق تن پاک همه باطل و ناچیز شودگر نیاید پدر تاش تکین بر دم آش . ناصرخسرو.این آشها را مدبران ملائکه از سرای بهشت دست به دست کرده اند و این آشها را می فرس
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َ ] (ع اِ) هر عارضه ای که شیرینی را ترش گرداند. || رطب در میان شاخه های خرمابن . (ناظم الاطباء).
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابوسلمه خلال در این لغت نامه و ابوسلمه حفص بن سلیمان در خاندان نوبختی عباس اقبال ص 65، 252 شود.
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َل ْ لا ] (اِخ ) نام او حسن بن محمدبن حسن ، مکنی به ابومحمدو معروف به خلال است . رجوع به حسن بن محمدبن حسن بن علی ، مکنی به ابومحمد و ابومحمد در این لغت نامه شود.
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َل ْ لا ] (ع ص ) سرکه فروش . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منسوب به خل که سرکه سازی و سرکه فروشی را می رساند. (از انساب سمعانی ).
حسن خلاللغتنامه دهخداحسن خلال . [ ح َ س َ ن ِ خ َل ْ لا ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن علی حافظ مکنی به ابومحمد خلال بغدادی درگذشته ٔ 439 هَ . ق . او راست : «طبقات المعبرین »، «اخبار الثقلاء». (هدیةالعارفین ج 1 ص <span class="hl" dir
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َ ] (ع اِ) هر عارضه ای که شیرینی را ترش گرداند. || رطب در میان شاخه های خرمابن . (ناظم الاطباء).
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابوسلمه خلال در این لغت نامه و ابوسلمه حفص بن سلیمان در خاندان نوبختی عباس اقبال ص 65، 252 شود.
خلاللغتنامه دهخداخلال . [ خ َل ْ لا ] (اِخ ) نام او حسن بن محمدبن حسن ، مکنی به ابومحمدو معروف به خلال است . رجوع به حسن بن محمدبن حسن بن علی ، مکنی به ابومحمد و ابومحمد در این لغت نامه شود.