خلفای بنی عباسلغتنامه دهخداخلفای بنی عباس . [ خ ُ ل َ ی ِ ب ع َب ْ با ] (اِخ ) خلفای بنی عباس . رجوع به آل عباس در این لغت نامه شود.
خلفاءلغتنامه دهخداخلفاء. [ خ ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِخلیفة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). جانشین . قائم مقام : بزرگان امیران ، خلفاء... نیامده است که امیران خراسان مال صلاة بیعتی بازخواستند. (تاریخ بیهقی ). ذکر این کتاب بر اسماع آن خلفاء می گذشت . (کلیله و
خلفافرهنگ فارسی عمید= خلیفه⟨ خلفای راشدین (اربعه): چهار خلیفۀ بعد از پیامبر اسلام (ابوبکر، عُمَر، عثمان، و علی).
خلفاء راشدینلغتنامه دهخداخلفاء راشدین . [ خ ُ ل َ ءِ ش ِ ] (اِخ ) خلفای اربعه که عبارتند از: «ابوبکر» و «عمر» و «عثمان » و«علی » علیه السلام . آنها بعد از پیغمبر بترتیب بجای او نشستند و اداره ٔ امور مسلمانها را بعهده گرفتند.
طبریلغتنامه دهخداطبری . [ طَ ب َ ] (اِخ ) الحاسب . یکی از پزشکان عصر خلفای بنی عباس . (عیون الانباء ج 1 ص 120).
هارونلغتنامه دهخداهارون . (اِخ ) (امیر) ابن محمد العباسی ، مکنی به ابوموسی . مورخ است و از اوست :تاریخ خلفای بنی عباس . (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 18).
القاهر بالغتنامه دهخداالقاهر با. [ اَ هَِ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن المعتضدبن الموفق بن المتوکل بن المعتصم بن هارون الرشید. نوزدهمین از خلفای بنی عباس . رجوع به قاهر باﷲ شود.
مستنجدلغتنامه دهخدامستنجد. [ م ُ ت َ ج ِ ] (اِخ ) المستنجدباﷲ از خلفای بنی عباس (555 - 566 هَ . ق ) : چو آسمان ورق عهد مقتفی بنوشت برآمد آیت مستنجد از صحیفه ٔ حال . خاقانی .
ابن حمدونلغتنامه دهخداابن حمدون . [ اِ ن ُ ح َ ] (اِخ ) بهاءالدین ابوالمعالی محمدبن حسن ، ملقب به کافی الکفاة (495-562 هَ .ق .). از علمای لغت . در زمان خلفای بنی عباس متصدی مناصب خطیر بوده . در آخر مستنجد خلیفه بر او خشم گرفت و وی