خلفیلغتنامه دهخداخلفی . [ خ َ ] (ص نسبی ) پشتی . عقبی . چیزی که در پس واقع شود. ضد قدامی .(ناظم الاطباء). (از: خلف عربی + یای نسبت فارسی ).
خلفیلغتنامه دهخداخلفی . [ خ َ ل َ ] (ص نسبی ) متوالی . پی درپی . (ناظم الاطباء). (از: خَلَف عربی + یای نسبت فارسی ).
خلیفیلغتنامه دهخداخلیفی . [ خ ِل ْ لی فا ] (ع مص ) مصدر دیگر است برای خلافت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ایستادن بجای کسی که از پیش تو بوده باشد. (تاج المصادر بیهقی ).
خلفیةلغتنامه دهخداخلفیة. [خ َ ل َ فی ی َ ] (اِخ ) گروهی از خوارج عجارده و از یاران خلف خارجی که از خوارج کرمان و مکرانند و خیر و شر را مطلقاً بخدا نسبت می دهند و می گویند: با آنکه کودکان مشرکان ارتکاب هیچ عمل خلافی نکرده و برای آفریننده ٔ مطلق انبازی نجسته اند، باز در دوزخ جای دارند.رجوع به تع
خلفیانلغتنامه دهخداخلفیان . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. واقع در سی هزارگزی و پانصدگزی خاور اهر و دوازده هزاروپانصدگزی شوسه ٔ اهر به خیاو. این دهکده کوهستانی با آب و هوای معتدل ودارای 185 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن
خلفینلغتنامه دهخداخلفین . [ خ َ ف َ ن ِ ] (ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه مثنی خلف [ خ َ ف َ ] (منتهی الارب ).- ذات الخلفین ؛ تبر دو سر. ج ، ذوات الخلفین .
خلفینلغتنامه دهخداخلفین . [ خ ِ ف َ ن ِ ] (ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه ، مثنی خِلف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منه : ولدت الشاة خلفین ؛ زاد گوسفند سالی نر و سالی دیگر ماده .- ذات خلفین ؛ تبر دو سر. (منتهی الارب ). ج ، ذوات الخلفین .
خلفیةلغتنامه دهخداخلفیة. [ خ َ ل َ فی ی َ ] (اِخ ) پیروان خلف بن عبدالصمد یکی از فرق پنجگانه ٔ زیدیه اند. آنها می گویند که نماز در پشت سر امام جایز نیست . رجوع به بیان الادیان و خطط ج 4 ص 178 و خاندان نوبختی ص <span class="hl"
خلفیةلغتنامه دهخداخلفیة. [خ َ ل َ فی ی َ ] (اِخ ) گروهی از خوارج عجارده و از یاران خلف خارجی که از خوارج کرمان و مکرانند و خیر و شر را مطلقاً بخدا نسبت می دهند و می گویند: با آنکه کودکان مشرکان ارتکاب هیچ عمل خلافی نکرده و برای آفریننده ٔ مطلق انبازی نجسته اند، باز در دوزخ جای دارند.رجوع به تع
خلفیانلغتنامه دهخداخلفیان . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. واقع در سی هزارگزی و پانصدگزی خاور اهر و دوازده هزاروپانصدگزی شوسه ٔ اهر به خیاو. این دهکده کوهستانی با آب و هوای معتدل ودارای 185 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن
خلفینلغتنامه دهخداخلفین . [ خ َ ف َ ن ِ ] (ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه مثنی خلف [ خ َ ف َ ] (منتهی الارب ).- ذات الخلفین ؛ تبر دو سر. ج ، ذوات الخلفین .
خلفینلغتنامه دهخداخلفین . [ خ ِ ف َ ن ِ ] (ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه ، مثنی خِلف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منه : ولدت الشاة خلفین ؛ زاد گوسفند سالی نر و سالی دیگر ماده .- ذات خلفین ؛ تبر دو سر. (منتهی الارب ). ج ، ذوات الخلفین .
خلفیةلغتنامه دهخداخلفیة. [ خ َ ل َ فی ی َ ] (اِخ ) پیروان خلف بن عبدالصمد یکی از فرق پنجگانه ٔ زیدیه اند. آنها می گویند که نماز در پشت سر امام جایز نیست . رجوع به بیان الادیان و خطط ج 4 ص 178 و خاندان نوبختی ص <span class="hl"
وارونبَست خلفیposterior cross-biteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی وارونبَست که در آن یک یا بیش از یک دندان خلفی شیری یا دائمی در سمت زبانی دندانهای فک پایین قرار گرفته است
وضعیت پسِسری خلفیoccipitoposterior position, occiput posterior positionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت جمجمهایِ جنین بهصورتیکه استخوان پسِِسری به حالت خلفی در سمت راست یا چپ لگن مادر قرار گیرد