خلوگردهلغتنامه دهخداخلوگرده . [ خ ُ گ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نوعی از آلوی بزرگ باشد و بعضی گویند میوه ای است شبیه شفتالو. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء).
خلولغتنامه دهخداخلو. [ خ ُ ] (اِ) نوعی ازآلوی بزرگ که آن را خلوگرده نیز گویند : در آش خلو کوفته دیدم که بدعوی . بسحاق اطعمه (از جهانگیری ).|| هلو که میوه ای است معروف . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری ).
برقوقلغتنامه دهخدابرقوق . [ ب َ ] (ع اِ)جابزگ . (یادداشت مؤلف ). اجاص صغار. || مشمش . زردآلو. (یادداشت مؤلف ). خلوگرده . ترش هلو. آلوچه . خلی . خولی . خالودار. خلوخلی . (یادداشت مؤلف ).