خمسینلغتنامه دهخداخمسین . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. دارای 138 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه است . محصول آن غلات و توتون و حبوبات می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو است . (از فرهنگ
خمسینلغتنامه دهخداخمسین . [ خ َ ] (ع عدد، ص ، اِ) پنجاه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). در حالت نصبی و جری خمسین و در حالت رفعی خمسون است . || اعتکاف پنجاه روزه ٔ ترسایان است که پنجاهه می نامند چنانکه چله ٔ اماثل سنت و جماعت که چهل روز بود. (از شرفنامه ٔ م
خمسونلغتنامه دهخداخمسون . [ خ َ ] (ع عدد، ص ، اِ) پنجاه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خامسانلغتنامه دهخداخامسان . (اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج . واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری کامیاران و 10 هزارگزی شوسه ٔ کرمانشاه بسنندج . این ده در دامنه ٔ کوه قرار دارد و ناحیه ای است سردسیر با <spa
خمصانلغتنامه دهخداخمصان . [ خ ُ ] (ع ص )مرد باریک . اخمص . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ). منه : کان رسول اﷲ (ص ) خمصان الاخمصین .
پنجاههفرهنگ فارسی معین(پَ هِ) (اِمر.) 1 - مدت اعتکاف نصاری و آن پنجاه روز باشد چنان که چلة اهل اسلام چهل روز است ؛ خمسین . 2 - یاد کرد کسی در پایان پنجاه سال .
یایلاقمیشیلغتنامه دهخدایایلاقمیشی . (ترکی ، اِ) ظاهراً به معنی ییلاق کردن است .- یایلاقمیشی کردن ؛ اقامت کردن در محل تابستانی : در شهور سنه ٔ اثنین و خمسین و ستمائة در آن حدود یایلاقمیشی کردند. (جامع التواریخ رشیدی ). و رجوع به یایلامیشی شود.
معمریلغتنامه دهخدامعمری . [ م ُ ع َم ْ م َ ] (حامص ) معمر بودن . طول عمر. درازی زندگانی : باد چو روز آن جهان خمسین الف سال توبیش ز مدت ابد ذات ترا معمری . خاقانی .و رجوع به معمر شود.