خناجرلغتنامه دهخداخناجر. [ خ َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ خُنجور. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || ج ِ خنجر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) : خناجر جز با حناجر مضاربت نمیکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
خنازیرلغتنامه دهخداخنازیر. [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خنزیر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || آماس غده ای شکل که در گلو پدیدار گردد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). دژپه . (از ناظم الاطباء). خوکک . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). نام مرضی است از نوع
خنازیرفرهنگ فارسی عمیدعارضۀ ایجاد شدن غدههای سخت در گردن و زیر گلو که گاهی تبدیل به زخم و جراحت میگردد و از آنها چرک میآید؛ سل غدد لنفاوی.
خنازیرفرهنگ فارسی معین(خَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خنزیر. 1 - خوک ها. 2 - غده های سختی که در زیر گلو و گردن به وجود می آید.
خوکفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) پستانداری سمدار، با پوزۀ کشیده، بدن پُرچربی، پوست ضخیم، دست و پای کوتاه، و چشمهای کوچک.۲. (پزشکی) [قدیمی] = خنازیر⟨ خوک دریایی: (زیستشناسی) = دلفین⟨ خوک وحشی: (زیستشناسی) = گراز
خنازیرلغتنامه دهخداخنازیر. [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خنزیر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || آماس غده ای شکل که در گلو پدیدار گردد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). دژپه . (از ناظم الاطباء). خوکک . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). نام مرضی است از نوع
خنازیرفرهنگ فارسی عمیدعارضۀ ایجاد شدن غدههای سخت در گردن و زیر گلو که گاهی تبدیل به زخم و جراحت میگردد و از آنها چرک میآید؛ سل غدد لنفاوی.
خنازیرفرهنگ فارسی معین(خَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خنزیر. 1 - خوک ها. 2 - غده های سختی که در زیر گلو و گردن به وجود می آید.
داءالخنازیرلغتنامه دهخداداءالخنازیر. [ ئُل ْ خ َ ](ع اِ مرکب ) علت خنازیر و خنازیر ریشها بود که از گردن و سر و گلوی برآید.
خنازیرلغتنامه دهخداخنازیر. [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خنزیر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || آماس غده ای شکل که در گلو پدیدار گردد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). دژپه . (از ناظم الاطباء). خوکک . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). نام مرضی است از نوع
شعرالخنازیرلغتنامه دهخداشعرالخنازیر. [ ش َ رُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) شعرالارض . پرسیاوشان . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات شود.
خنازیرفرهنگ فارسی عمیدعارضۀ ایجاد شدن غدههای سخت در گردن و زیر گلو که گاهی تبدیل به زخم و جراحت میگردد و از آنها چرک میآید؛ سل غدد لنفاوی.