خوابگاهلغتنامه دهخداخوابگاه . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) جای استراحت . جای لمیدن . جای دراز کشیدن . اطاق خواب . خیمه ٔ خواب . شبستان . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء) : بزرگان چو خرّم شدند از نبیدبشد شنگل و خوابگاهی گزید. <p clas
خوابگاهفرهنگ فارسی معین(خا) (اِمر.) = خوابگه : 1 - جای خواب . 2 - محلی برای خوابیدن یک عده . ؛در ~ خار داشتن کنایه از: بی قرار بودن .
خوابگاه غوللغتنامه دهخداخوابگاه غول . [ خوا / خا هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم است . (برهان قاطع) (مجموعه ٔ مترادفات ) (انجمن آرای ناصری ).
خوابگاه علفیhay hotelواژههای مصوب فرهنگستاناقامتگاهی عمومی که مهمانان آن درازای خوابیدن بر بسترهایی از علوفۀ خشک مبلغی میپردازند
اقامت خوابگاهیresidential stayواژههای مصوب فرهنگستاناقامت شرکتکنندگان در یک برنامۀ آموزش زبان در مکانهایی، مانند دانشکده و پردیس دانشگاهی و خوابگاه دانشجویی، همراه با غذا، برطبق قرارداد
خوابگاه غوللغتنامه دهخداخوابگاه غول . [ خوا / خا هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم است . (برهان قاطع) (مجموعه ٔ مترادفات ) (انجمن آرای ناصری ).
خوابگاه علفیhay hotelواژههای مصوب فرهنگستاناقامتگاهی عمومی که مهمانان آن درازای خوابیدن بر بسترهایی از علوفۀ خشک مبلغی میپردازند
اقامت خوابگاهیresidential stayواژههای مصوب فرهنگستاناقامت شرکتکنندگان در یک برنامۀ آموزش زبان در مکانهایی، مانند دانشکده و پردیس دانشگاهی و خوابگاه دانشجویی، همراه با غذا، برطبق قرارداد
خوابگاه غوللغتنامه دهخداخوابگاه غول . [ خوا / خا هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم است . (برهان قاطع) (مجموعه ٔ مترادفات ) (انجمن آرای ناصری ).
خوابگاه علفیhay hotelواژههای مصوب فرهنگستاناقامتگاهی عمومی که مهمانان آن درازای خوابیدن بر بسترهایی از علوفۀ خشک مبلغی میپردازند
واگن خوابگاهcamp car, outfit car, dormitory car, bunk carواژههای مصوب فرهنگستانواگنی با امکانات اقامتی برای استراحت کارگران و کارکنان در محل کارگاه نصب خط