خواجولغتنامه دهخداخواجو. [ خوا / خا ] (اِخ ) ابوالعطا کمال الدین محمودبن علی المرشدی الکرمانی . یکی از شاعران معروف ایران است . رجوع به خواجوی کرمانی شود.
خواجولغتنامه دهخداخواجو. [ خوا / خا ] (اِخ ) نام محلتی بود بجنوب شرقی شهر سپاهان . (یادداشت بخط مؤلف ).- پل خواجو ؛ نام پلی است در محله ٔ خواجو بر روی رودخانه ٔ زاینده رود. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص <span class="hl" dir="ltr"
قلعه ٔ خواجولغتنامه دهخداقلعه ٔ خواجو. [ ق َ ع َ ی ِ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری ورامین و سر راه نیمه شوسه ٔ جوادآباد. این ده درجلگه قرار گرفته و هوایی معتدل د
قلعه خواجولغتنامه دهخداقلعه خواجو. [ ق َ ع َ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است از بخش قلعه ٔ زراس شهرستان اهواز، واقع در13هزارگزی جنوب قلعه زراس و کنار راه مالرو چهل شبه به آب جهرود. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیری است .سکنه ٔ آن <span cl
خواجوی کرمانیلغتنامه دهخداخواجوی کرمانی . [ خوا / خا ی ِ ک ِ ] (اِخ ) کمال الدین ابوالعطا محمودبن علی کرمانی ، متخلص به خواجو. بتاریخ پانزدهم شوال 679 هَ . ق . در کرمان زاده شد. (نقل ازیک نسخه ٔ مثنوی گل و نوروز). ابتداء فضائل روز را
خواجگیلغتنامه دهخداخواجگی . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ] (حامص ) سیادت . آقائی . مولائی .شیخوخت . شیخوخیت . (یادداشت بخط مؤلف ) : قانع بنشین و هرچه داری بپسندخواجگی و بندگی بهم نتوان کرد. <p class
خواجوزادهلغتنامه دهخداخواجوزاده . [ خوا / خا دَ / دِ ](اِخ ) مصلح الدین مصطفی بن یوسف . از اعاظم علمای قرن نهم هجری قمری ، عثمانی است او قاضی و قاضی عسکر ادرنه و استانبول و مورد توجه سلاطین بزرگ چون سلطان حسین بایقرا و سلطان بایزی
خواجوی کرمانیلغتنامه دهخداخواجوی کرمانی . [ خوا / خا ی ِ ک ِ ] (اِخ ) کمال الدین ابوالعطا محمودبن علی کرمانی ، متخلص به خواجو. بتاریخ پانزدهم شوال 679 هَ . ق . در کرمان زاده شد. (نقل ازیک نسخه ٔ مثنوی گل و نوروز). ابتداء فضائل روز را
قلعه ٔ خواجولغتنامه دهخداقلعه ٔ خواجو. [ ق َ ع َ ی ِ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری ورامین و سر راه نیمه شوسه ٔ جوادآباد. این ده درجلگه قرار گرفته و هوایی معتدل د
قلعه خواجولغتنامه دهخداقلعه خواجو. [ ق َ ع َ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است از بخش قلعه ٔ زراس شهرستان اهواز، واقع در13هزارگزی جنوب قلعه زراس و کنار راه مالرو چهل شبه به آب جهرود. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیری است .سکنه ٔ آن <span cl
محمودلغتنامه دهخدامحمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی المرشدی کرمانی متخلص به خواجو. رجوع به خواجو کرمانی شود.
آشکولغتنامه دهخداآشکو. (اِ) آشکوب : وین چارطاق ششدر هفت آشکوی چرخ یک تابخانه ٔ حرم کبریای اوست .خواجو.
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالعطاء محمودبن علی بن محمود کرمانی ، متخلص به خواجو. رجوع به خواجوی کرمانی شود.
خواجوزادهلغتنامه دهخداخواجوزاده . [ خوا / خا دَ / دِ ](اِخ ) مصلح الدین مصطفی بن یوسف . از اعاظم علمای قرن نهم هجری قمری ، عثمانی است او قاضی و قاضی عسکر ادرنه و استانبول و مورد توجه سلاطین بزرگ چون سلطان حسین بایقرا و سلطان بایزی
خواجوی کرمانیلغتنامه دهخداخواجوی کرمانی . [ خوا / خا ی ِ ک ِ ] (اِخ ) کمال الدین ابوالعطا محمودبن علی کرمانی ، متخلص به خواجو. بتاریخ پانزدهم شوال 679 هَ . ق . در کرمان زاده شد. (نقل ازیک نسخه ٔ مثنوی گل و نوروز). ابتداء فضائل روز را
قلعه ٔ خواجولغتنامه دهخداقلعه ٔ خواجو. [ ق َ ع َ ی ِ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری ورامین و سر راه نیمه شوسه ٔ جوادآباد. این ده درجلگه قرار گرفته و هوایی معتدل د
قلعه خواجولغتنامه دهخداقلعه خواجو. [ ق َ ع َ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است از بخش قلعه ٔ زراس شهرستان اهواز، واقع در13هزارگزی جنوب قلعه زراس و کنار راه مالرو چهل شبه به آب جهرود. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیری است .سکنه ٔ آن <span cl