خوبانلغتنامه دهخداخوبان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . آب آن از رودخانه ٔ شاهرود و محصول آن غلات وشغل اهالی زراعت و راه مالرو است . این ده وقف بر امام زاده زکریا است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
خوبان رزگاهلغتنامه دهخداخوبان رزگاه . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان شهسوار دارای 900 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
خوبانیلغتنامه دهخداخوبانی . (اِ) زردآلوی خشک شده که مغز آنرا برآورده با مغز بادام مقشر کرده و هر دو را در جای آن گذارند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). زردآلوی خشک باشد که مغز بادام در درون آن کنند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
خوبانیلغتنامه دهخداخوبانی . (اِ) زردآلوی خشک شده که مغز آنرا برآورده با مغز بادام مقشر کرده و هر دو را در جای آن گذارند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). زردآلوی خشک باشد که مغز بادام در درون آن کنند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
خوبان رزگاهلغتنامه دهخداخوبان رزگاه . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان شهسوار دارای 900 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
باغ خوبانهلغتنامه دهخداباغ خوبانه . [ ن َ ] (اِخ ) باغی در هشت فرسخی تبریز که به نجمیه نیز اشتهار یافته است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 500 و رجوع به باغ نجمیه شود.
زُوِّجَتْفرهنگ واژگان قرآنقرين و جفت شود ( در عبارت "وَإِذَا ﭐلنُّفُوسُ زُوِّجَتْ " منظور اين است که در قيامت هرکس با همسان خود قرين و جفت شود ،خوبان با خوبان و بدان با بدان)
خوبان رزگاهلغتنامه دهخداخوبان رزگاه . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان شهسوار دارای 900 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
خوبانیلغتنامه دهخداخوبانی . (اِ) زردآلوی خشک شده که مغز آنرا برآورده با مغز بادام مقشر کرده و هر دو را در جای آن گذارند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). زردآلوی خشک باشد که مغز بادام در درون آن کنند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).