خودستالغتنامه دهخداخودستا. [ خوَدْ / خُدْ س ِ ] (نف مرکب ) فخور. (یادداشت مؤلف ). مدح کننده از خود. لاف زننده درباره ٔ خود. از خود تعریف کننده . به خود صفات و فضایل نسبت دهنده .
خودستاییلغتنامه دهخداخودستایی . [ خوَدْ / خُدْ س ِ ] (حامص مرکب ) مداحی و تحسین از خویشتن . تفاخر بیهوده و عبث از خویشتن . (ناظم الاطباء) : تاریکی جهل خودستایی است لااعلم عین روشنایی است . (تحفةالعراقین ).