خودشیرینی کردنلغتنامه دهخداخودشیرینی کردن . [ خوَدْ / خُدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را محبوب دیگران کردن . دروغ و سخن چینی کردن بجهت محبوب کردن خود در نزد دیگران . خود را بالاف و تملق جا کردن . پیش دیگران خود را عزیز کردن .
خودشیرینیلغتنامه دهخداخودشیرینی . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) عمل خودشیرین . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خودشیرینی کردن شود.
خودشیرینیingratiationواژههای مصوب فرهنگستانتلاش ابزاری برای کسب تأیید و رضایت دیگران از طریق مدیریت تأثیر
خودعزیزیلغتنامه دهخداخودعزیزی . [ خوَدْ / خُدْ ع َ ] (حامص مرکب ) خودشیرینی . عمل عزیز دیگری خود را کردن . رجوع به خودشیرینی کردن شود.
خودشیرینیلغتنامه دهخداخودشیرینی . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) عمل خودشیرین . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خودشیرینی کردن شود.
خودشیرینیلغتنامه دهخداخودشیرینی . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) عمل خودشیرین . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خودشیرینی کردن شود.
خودشیرینیingratiationواژههای مصوب فرهنگستانتلاش ابزاری برای کسب تأیید و رضایت دیگران از طریق مدیریت تأثیر
خودشیرینیلغتنامه دهخداخودشیرینی . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) عمل خودشیرین . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خودشیرینی کردن شود.
خودشیرینیingratiationواژههای مصوب فرهنگستانتلاش ابزاری برای کسب تأیید و رضایت دیگران از طریق مدیریت تأثیر