خودکاشتهلغتنامه دهخداخودکاشته . [ خوَدْ / خُدْ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) زراعت شده ٔ بواسطه ٔ زرع خویشتن . (ناظم الاطباء).
خودکاشتلغتنامه دهخداخودکاشت . [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) کشت زمینی که مخصوص بخود شخص باشد. (ناظم الاطباء).
خودکارلغتنامه دهخداخودکار. [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) آنچه پیش خود کار می کند و احتیاج بمراقبت ندارد.آنکه کار کردن او امر و گفتن لازم ندارد و خود آن کاری که باید کرد در موقع خود کند. (یادداشت مؤلف ).- قلم خودکار ؛ قلمی که احتیاج بدو
خودکارهلغتنامه دهخداخودکاره . [ خوَدْ / خُدْ رَ /رِ ] (ص مرکب ) کسی که برای خود کار کند و آن در صورتی است که اعتماد بکس نداشته باشد. (ناظم الاطباء).
خودکاشتهلغتنامه دهخداخودکاشته . [ خوَدْ / خُدْ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) زراعت شده ٔ بواسطه ٔ زرع خویشتن . (ناظم الاطباء).
خودکاشتلغتنامه دهخداخودکاشت . [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) کشت زمینی که مخصوص بخود شخص باشد. (ناظم الاطباء).
خودکارلغتنامه دهخداخودکار. [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) آنچه پیش خود کار می کند و احتیاج بمراقبت ندارد.آنکه کار کردن او امر و گفتن لازم ندارد و خود آن کاری که باید کرد در موقع خود کند. (یادداشت مؤلف ).- قلم خودکار ؛ قلمی که احتیاج بدو
خودکارهلغتنامه دهخداخودکاره . [ خوَدْ / خُدْ رَ /رِ ] (ص مرکب ) کسی که برای خود کار کند و آن در صورتی است که اعتماد بکس نداشته باشد. (ناظم الاطباء).