خودکارلغتنامه دهخداخودکار. [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) آنچه پیش خود کار می کند و احتیاج بمراقبت ندارد.آنکه کار کردن او امر و گفتن لازم ندارد و خود آن کاری که باید کرد در موقع خود کند. (یادداشت مؤلف ).- قلم خودکار ؛ قلمی که احتیاج بدو
خودکارفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام میدهد؛ اتوماتیک.۲. [مجاز] کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام میدهد.۳. (اسم) نوعی قلم استوانهایشکل حاوی جوهر غلیظ.
خودکارautomaticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی هر وسیلهای که بدون دخالت انسان و خودبهخود کار کند؛ عملی که بدون فکر کردن انجام شود متـ . خودبهخود * مصوب فرهنگستان اول
automaticalدیکشنری انگلیسی به فارسیخودکار، خود بخود، دستگاه خودکار، مربوط به ماشینهای خودکار، خود کار، غیر ارادی
automatesدیکشنری انگلیسی به فارسیخودکار می کند، خود کار کردن، بطور خودکار عمل کردن، خودکار بودن، بصورت خود کار در اوردن
خودکارلغتنامه دهخداخودکار. [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) آنچه پیش خود کار می کند و احتیاج بمراقبت ندارد.آنکه کار کردن او امر و گفتن لازم ندارد و خود آن کاری که باید کرد در موقع خود کند. (یادداشت مؤلف ).- قلم خودکار ؛ قلمی که احتیاج بدو
خودکارفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام میدهد؛ اتوماتیک.۲. [مجاز] کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام میدهد.۳. (اسم) نوعی قلم استوانهایشکل حاوی جوهر غلیظ.
خودکارautomaticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی هر وسیلهای که بدون دخالت انسان و خودبهخود کار کند؛ عملی که بدون فکر کردن انجام شود متـ . خودبهخود * مصوب فرهنگستان اول
خودکارلغتنامه دهخداخودکار. [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) آنچه پیش خود کار می کند و احتیاج بمراقبت ندارد.آنکه کار کردن او امر و گفتن لازم ندارد و خود آن کاری که باید کرد در موقع خود کند. (یادداشت مؤلف ).- قلم خودکار ؛ قلمی که احتیاج بدو
خودکارفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام میدهد؛ اتوماتیک.۲. [مجاز] کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام میدهد.۳. (اسم) نوعی قلم استوانهایشکل حاوی جوهر غلیظ.
حملونقل ریلی خودکارautomated guided transit, AGTواژههای مصوب فرهنگستاندستۀ بزرگی از سامانههای حملونقل ریلی که بدون راننده و تمامخودکار هستند و میتوان آنها را از راه دور هدایت کرد
خودکارautomaticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی هر وسیلهای که بدون دخالت انسان و خودبهخود کار کند؛ عملی که بدون فکر کردن انجام شود متـ . خودبهخود * مصوب فرهنگستان اول