لغتنامه دهخدا
خورد رفتن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ رَ ت َ ] (مص مرکب ) از میان رفتن سرکج و زیادتی یک سوی جامه کم کم با دوختن تا مساوی طرف کم عرض تر گردد. (یادداشت مؤلف ). || از منفذ جسمی مایعی عبور کردن چنانکه روغن بر اثر مالیدن بر تن کسی . || آب یا شیره ٔ برآم