خوشطبعفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشقریحه، خوشذوق، شیرینزبان، ظریف، ظریفطبع، نکتهسنج ≠ بدقریحه، کجطبع ۲. بذلهگو، مزاح، شوخ، شوخطبع، لطیفهپرداز، لطیفهگو
ظریففرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشگل، زیبا، قشنگ، لطیف، ملوس، ناز، نازک، نازنین ۲. خوشطبع، شوخ، نکتهدان، نکتهسنج، نکتهگیر ۳. باریکاندام، لاغراندام
راست طبعفرهنگ فارسی عمید۱. خوشطبع؛ خوشسلیقه؛ خوشذوق.۲. اهل دل؛ اهل حال: ◻︎ آنکس که نه راستطبع باشد نه نکو / نه عاشق کس بُوَد نه کس عاشق او (سعدی۲: ۷۳۱).