خوشبینانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ] خوشبینانه، مبالغهآمیز، اغراقآمیز مبالغهکننده، گزافهگوی خوشبین، مشتاق
خوش بینانهدیکشنری فارسی به انگلیسیbullish, optimistic, positive, romantic, rose-colored, rosily, rosy
بینونةلغتنامه دهخدابینونة. [ ب َ نو ن َ ] (اِخ ) نام محلی میان عمان و بحرین و فاصله ٔ آن تا بحرین شصت فرسخ است و اصمعی بینونة را در مرزهای یمن از ناحیه ٔ عمان قرار داده و دیگری بینونة را در سرزمینی بالاتر از عمان متصل به شحر ذکر کرده است . (از معجم البلدان ).- بینونةالدنیا<
بینونةلغتنامه دهخدابینونة. [ب َ نو ن َ ] (ع مص ) بَیْن . جدا شدن : بان الشی ُٔ بیناً و بیوناً و بینونة؛ از هم جدا شدن . (از منتهی الارب ). جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).