خوشخدمتی سیاسیpolitical gratitudeواژههای مصوب فرهنگستانخدمتی که فردی در عالم سیاست برای دیگری به امید دریافت پاداشی در آینده انجام میدهد متـ . خوشخدمتی
خوش خدمتیلغتنامه دهخداخوش خدمتی . [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ م َ ] (حامص مرکب ) اطاعت . پرکاری و نیک انجامی در کار. || چاپلوسی . خودشیرینی .
خوش خدمتیفرهنگ فارسی عمید۱. خوب خدمت کردن.۲. [عامیانه، مجاز] انجام دادن کارهای کسی با تملق و چاپلوسی.