لغتنامه دهخدا
شخوص . [ ش ُ ] (ع مص ) بلند برآمدن . (منتهی الارب ). ارتفاع چیزی . (از اقرب الموارد). || برداشتن سر را. (منتهی الارب ). || واکردن چشم را. || گشاده شدن و ورم گرفتن زخم . || گذشتن تیر از بالای نشانه . || بازماندن چشم بدون آنکه پلک به هم بخورد. (منتهی الارب ). || بازماندن چشم شخ