خوچهلغتنامه دهخداخوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) گل بستان افروز. خوچ . || تاج خروس . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). خوچ .
خوعلغتنامه دهخداخوع . [ خ َ ] (ع اِ) گردش وادی . || هرزمین مغاک که گیاه رمث رویاند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || نام درختی است به لغت اهل یمن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
خوعلغتنامه دهخداخوع .[ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از ایام عرب است که در آن شیبان بن شهاب اسیر شد و این شیبان سوارکار خوب و صاحب اسبی بود معروف به مودون و نیز سید قبیله ٔ خود بود.