اوج غلظت خونابیpeak plasma concentration, Cmax, peak plasma drug concentrationواژههای مصوب فرهنگستانبالاترین حد غلظت دارو در خوناب معمولاً پس از چند بار مصرف دارو متـ . قلۀ غلظت خونابی
خونابهلغتنامه دهخداخونابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آب با خون آمیخته . (یادداشت بخط مؤلف ). || آب مانندی که محتوی از خون و شیرباشد و به اصطلاح علمی فرنگ سرم گویند. || اشک خونین . خوناب . (ناظم الاطباء). اشک : چو نزدیک آنجای برزو رس
خونابهdripواژههای مصوب فرهنگستانمایعی که در هنگام باز شدنِ یخ فراوردههای گوشتی منجمد از آنها خارج میشود
اوج غلظت خونابیpeak plasma concentration, Cmax, peak plasma drug concentrationواژههای مصوب فرهنگستانبالاترین حد غلظت دارو در خوناب معمولاً پس از چند بار مصرف دارو متـ . قلۀ غلظت خونابی
اوج غلظت خونابیpeak plasma concentration, Cmax, peak plasma drug concentrationواژههای مصوب فرهنگستانبالاترین حد غلظت دارو در خوناب معمولاً پس از چند بار مصرف دارو متـ . قلۀ غلظت خونابی