خونسردیلغتنامه دهخداخونسردی . [ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خون سرد. (یادداشت مؤلف ). || حلم . شکیبایی . بردباری . مقابل خون گرمی .
خونسردیدیکشنری فارسی به انگلیسیcoolness, equanimity, impassivity, moderation, nonchalance, quiet, sang-froid, serenity
تئودورالغتنامه دهخداتئودورا. [ ت ِ ءُ دُرْ ] (اِخ ) امپراتوریس مشرق (527-548 م .) و زن ژوستینین اول . وی زنی بلندپرواز و حریص و در عین حال بااطلاع و فعال بود و تا زنده بود، روح دولت ژوستینین بشمار می آمد و در توطئه ٔ «نیکا» جسار
خونسردیلغتنامه دهخداخونسردی . [ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خون سرد. (یادداشت مؤلف ). || حلم . شکیبایی . بردباری . مقابل خون گرمی .
خونسردیدیکشنری فارسی به انگلیسیcoolness, equanimity, impassivity, moderation, nonchalance, quiet, sang-froid, serenity
خونسردیلغتنامه دهخداخونسردی . [ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خون سرد. (یادداشت مؤلف ). || حلم . شکیبایی . بردباری . مقابل خون گرمی .
خونسردیدیکشنری فارسی به انگلیسیcoolness, equanimity, impassivity, moderation, nonchalance, quiet, sang-froid, serenity