تلهعسلhoney potواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای در شبکه که عمداً طوری پیکربندی شده است که با شبیهسازی خدمات شبکه مهاجمان را تطمیع کند و آنها را به دام اندازد
جریان عسلیhoney flow,coda di topoواژههای مصوب فرهنگستانشکل ریزش اسپرسو در هنگام خارج شدن از ناودانهای پالابَر/ صافیبَر (portafilter) که حالت ریزش عسل را تداعی میکند
خونیاگرلغتنامه دهخداخونیاگر. [ خ ُ گ َ ] (ص مرکب ) رودزن . مطرب . خنیاگر. (از ناظم الاطباء). رجوع به خنیاگر شود.
خونیاریperfusionواژههای مصوب فرهنگستانوارد کردن یا رساندن مایع به داخل بافت، معمولاً با تزریق به داخل رگهای خونی
سان خونیاتنلغتنامه دهخداسان خونیاتن . [ ت ُ ] (اِخ ) نام یکی از حکمای قدیم فنیقیه . (ایران باستان ص 86).
غناءلغتنامه دهخداغناء. [ غ ُ ] (ع اِمص ) آوازخوانی . تغنی ،و آن خواندن شعر همراه با کف زدن است و از انواع بازیها شمرده شود. (از اقرب الموارد). خنیاگری . ظاهراًمعرب از خونیا (یونانی ) است . و رجوع به غِنا شود.
خونیاگرلغتنامه دهخداخونیاگر. [ خ ُ گ َ ] (ص مرکب ) رودزن . مطرب . خنیاگر. (از ناظم الاطباء). رجوع به خنیاگر شود.
خونیاریperfusionواژههای مصوب فرهنگستانوارد کردن یا رساندن مایع به داخل بافت، معمولاً با تزریق به داخل رگهای خونی