خونینگُرزیانCynomoriaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از صندلسانانِ علفی و انگلی کامل، بدون سبزینه با برگهای تحلیلرفته و قرمز که گل نر آنها یکپرچمی و میوۀ آنها از نوع فندقی است
خونینلغتنامه دهخداخونین . (ص نسبی ) منسوب به خون . || آلوده به خون . خون آلوده . (ناظم الاطباء) : کعبه پس از تو زمزم خونین گریست ز اشک زمزم فشرده شد چو حجر کز تو باز ماند. خاقانی .گویی که دوباره تیر خونین نمرود به آسمان برانداخت
خونینگُرزCynomoriumواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از خونینگُرزیانِ بدون سبزینه با ساقه یا سنبلهای گوشتی و گلهای کوچک و سرخ