خيالدیکشنری عربی به فارسیقوه مخيله , وهم , هوس , نقشه خيالي , وسواس , ميل , تمايل , فانتزي , اسب سوار , سوار کار , سواره نظام , پندار , تصور , تخيل , انگاشت , ابتکار , خيال , منظر , ظاهر فريبنده , شبح , خيالي , روح
تگرگکاهیhail suppression, hail preventionواژههای مصوب فرهنگستاناز بین بردن دانههای بزرگ و زیانبار تگرگ که معمولاً با آمایش اَبر صورت میگیرد
گردشگری بینقارهایlong-haul tourism, long-haul travelواژههای مصوب فرهنگستانسفر طولانی غالباً بینقارهای که با هواپیما معمولاً بیش از پنج ساعت طول میکشد
گردشگری درونقارهایshort-haul tourism, short-haul travelواژههای مصوب فرهنگستانسفری درونقارهای یا محلی که با هواپیما معمولاً کمتر از پنج ساعت طول میکشد
منحنی بروکنرmass haul diagram, mass haul curve2واژههای مصوب فرهنگستانمنحنیای که براساس مسافت ترسیم میشود و نشاندهندة سطح مقطعهای عرضی خاکبرداری و خاکریزی و نیز مسافت حمل مصالح است
خیالاتلغتنامه دهخداخیالات . [ خ َ / خیا ](ع اِ) پندارها. گمانها. تخیلات ، توهمات . مصورات . (ناظم الاطباء). ج ِ خیال . (یادداشت مؤلف ) : من چون زخیالات بری گشته ام آری باشد ز خیالات بری مردم هشیار. مسعودسعد
خیالاتیلغتنامه دهخداخیالاتی . [ خ َ / خیا ] (ص نسبی ) صاحب سؤظن بسیار در تداول عوام . آنکه پیش خود تصورات بی معنی می کند. آنکه او را پندارهای بی معنی و توهمات نابجاست . (یادداشت بخط مؤلف ). وسواسی . (ناظم الاطباء).
خیالستانلغتنامه دهخداخیالستان . [ خ َ / خیا ل ِ ] (اِ مرکب ) جای خیال . محل خیال . خیال جای . خیالکده : بگرد دل درین سودا تمام عمر گردیدم چو قدش سرو موزونی ندیدم در خیالستان . وحید (از آنندراج ).|| بسی
خیالةلغتنامه دهخداخیالة. [ خ َ ل َ ] (ع اِ) صورت و پنداری که در خواب دیده میشود. ج ، اخیلة. || پندار. ج ، اخیلة. || شخص مرد و طلعت وی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خياليدیکشنری عربی به فارسیخيالي , پر اوهام , ساختگي , افسانه اي , جعلي , موهوم , انگاشتي , پنداري , وهمي , خيال , تصوري