خُردکنshredder, crusherواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی مکانیکی که پسماندها را به قطعات کوچکتر تبدیل میکند
خردکینلغتنامه دهخداخردکین . [ خ ُ ] (ص مرکب ) سبک کینه . کم کینه : با عدوی خُرد مشو خردکین خرد شوی گر نشوی خرده بین .نظامی .
خردکن دمندهchopper blowerواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که علوفه را خرد میکند و با استفاده از جریان باد آن را به مجاری انتقال میراند
آسیاب خُردکنcracking millواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آسیاب برای خُرد کردن دانهها با دو دسته غلتک استوانهای شیاردار متـ . خُردکن 2
آسیاب خُردکنcracking millواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آسیاب برای خُرد کردن دانهها با دو دسته غلتک استوانهای شیاردار متـ . خُردکن 2