خِیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یر، صلاح، صواب، علاج، چاره، درست، مصلحت خوبیهای دنیا ومحیط، سعادت، توفیق، دولت، اقبال، آنچه خوب است رفاه، خوشبختی، برخورداری، بخت، نعمت، برکت راه درست، رای نیکخواهی خوشیمنی، تبرک خوبی، مزۀ خوش، مرغوبیت، گوارایی، صحت، درمان [صفات خوب انسانی ◄ خوبی 644]
آقِوَت به خیرگویش بختیاریxeyrعاقبت به خیر (این عبارت در پاسخ بهتعارفهایى که به واژه خیر ختم مىشوندمىآید). مانند: صُو به خیر sov be xeyr صبح به خیر. اُقُر به خیر oqor be xeyr سفر به خیر. شو به خیر šow be xeyr شب به خیر.
خیرمطلقلغتنامه دهخداخیرمطلق . [ خ َ / خ ِ رِ م ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خیر محض . خیر فارغ از شر. خیر تام . خیر کامل .