خیالاتلغتنامه دهخداخیالات . [ خ َ / خیا ](ع اِ) پندارها. گمانها. تخیلات ، توهمات . مصورات . (ناظم الاطباء). ج ِ خیال . (یادداشت مؤلف ) : من چون زخیالات بری گشته ام آری باشد ز خیالات بری مردم هشیار. مسعودسعد
خیالاتیلغتنامه دهخداخیالاتی . [ خ َ / خیا ] (ص نسبی ) صاحب سؤظن بسیار در تداول عوام . آنکه پیش خود تصورات بی معنی می کند. آنکه او را پندارهای بی معنی و توهمات نابجاست . (یادداشت بخط مؤلف ). وسواسی . (ناظم الاطباء).
خیالاتیلغتنامه دهخداخیالاتی . [ خ َ / خیا ] (ص نسبی ) صاحب سؤظن بسیار در تداول عوام . آنکه پیش خود تصورات بی معنی می کند. آنکه او را پندارهای بی معنی و توهمات نابجاست . (یادداشت بخط مؤلف ). وسواسی . (ناظم الاطباء).
خام خیاللغتنامه دهخداخام خیال . (ص مرکب ) آنکه خیالات فاسد و اندیشه های تباه در سر داشته باشد. (آنندراج ). کسی که صاحب خیالات فاسد است .
خیالاتیلغتنامه دهخداخیالاتی . [ خ َ / خیا ] (ص نسبی ) صاحب سؤظن بسیار در تداول عوام . آنکه پیش خود تصورات بی معنی می کند. آنکه او را پندارهای بی معنی و توهمات نابجاست . (یادداشت بخط مؤلف ). وسواسی . (ناظم الاطباء).