خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیل
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه اسبان . 2 - گروه سواران . ج . اخیال ، خیول .
-
جستوجو در متن
-
سرخیل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خِ) (ص مر. اِمر.) آن که در رأس خیل قرار دارد، سردسته .
-
خل
فرهنگ فارسی معین
(خِ) (اِ.) = خله . خیل . خلم : خلطی که از بینی انسان یا جانوران برآید.
-
خیول
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (اِ.) جِ خیل . 1 - گروه اسبان . 2 - گروه سواران . 3 - لشکرها، سپاه ها.