دادطلبلغتنامه دهخدادادطلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) دادخواه . مظلوم . (آنندراج ). || که داد از ظالم ستاند. دادستان .
دادطلبیلغتنامه دهخدادادطلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل دادطلب . تظلم . دادخواهی . || دادستانی . ستاندن داد مظلوم از ظالم .
دادطلبیلغتنامه دهخدادادطلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل دادطلب . تظلم . دادخواهی . || دادستانی . ستاندن داد مظلوم از ظالم .