دودکلغتنامه دهخدادودک . [ دو دَ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) آلتی است ازآلات موسیقی . حاجی خلیفه آن را در کشف الظنون در علم آلات العجمیة الموسیقانیه نام برده است . (یادداشت مؤلف ). دودوک . طوطک . یکی از سازهای بادی است یا نی لبک .(از فرهنگ فارسی معین ). توتک . رجوع به نی لبک شود.
دودکلغتنامه دهخدادودک . [ دو دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش خاش شهرستان زاهدان . آب آن از قنات . 200 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دودهکلغتنامه دهخدادودهک . [ دُ دِ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش دلیجان شهرستان محلات . 320 تن سکنه . آب آن از قنات ، و رودخانه ٔ قم و راه آن شوسه است و آثار قدیمی آن کاروانسرای شاه عباسی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
دودهکلغتنامه دهخدادودهک . [ دُ دِ هََ ](اِخ ) دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 188 تن سکنه . آب آن از قنات . راه آن ماشین رو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
دادکلغتنامه دهخدادادک . [ دَ ] (اِ) لَلَه . (جهانگیری ). اتابک . (انجمن آرا). مقابل «دادا» و «دَدَه » پیرغلام قدیمی باشد. (برهان ). پیرغلام کهن : تو آن نازنینی که درمهد فطرت روان دایگان برتر از عقل و دادک . اثیراخسیکتی (از انجمن آرا)<b