نظریۀ قیمتگذاری داراییasset pricing theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که به تبیین قیمت داراییهای مالی در دنیایی نامطمئن میپردازد
incrustدیکشنری انگلیسی به فارسیمحبت، دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
incrustedدیکشنری انگلیسی به فارسیدستبند، دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
incrustingدیکشنری انگلیسی به فارسیمحکوم کردن، دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
incrustsدیکشنری انگلیسی به فارسیسرفه، دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
غطدیکشنری عربی به فارسیبا قشر و پوست پوشاندن , داراي پوشش سخت کردن , قشر تشکيل دادن , چيزي که صدا را از بين ببرد , صدا خفه کن , پيچيدن , دم دهان کسي را گرفتن , چشم بستن , خاموش کردن , ساکت کردن
دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از این واژه استفاده می کنند.
دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از این واژه استفاده می کنند.