نظریۀ قیمتگذاری داراییasset pricing theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که به تبیین قیمت داراییهای مالی در دنیایی نامطمئن میپردازد
یک اسبهفرهنگ فارسی معین( ~. اَ بِ) (اِ.) (ص مر.) 1 - دارای یک اسب . 2 - یک تنه ، به تنهایی . 3 - (اِ.) آفتاب .
اسپهلغتنامه دهخدااسپه . [ اَ پ َ / پ ِ ] (ص نسبی ، پسوند) مرکب از اسپ + -ه ، پسوند نسبت : دواسپه ؛ با دو اسپ ، دارای دو اسب . سه اسپه ؛ با سه اسپ . رجوع به فهرست شاهنامه ٔ ولف شود.
چهاراسبهلغتنامه دهخداچهاراسبه .[ چ َ / چ ِ اَ ب َ / ب ِ ] (ص نسبی ) دارای چهار اسب .- کالسکه ٔ چهاراسبه ؛ که با چهار اسب کشیده شود. (یادداشت مؤلف ). کالسکه ای که چهار اسب به آن بسته باشند. کالسکه ای
دواسبهلغتنامه دهخدادواسبه . [ دُ اَ ب َ / ب ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ، اِ مرکب ) با دو اسب . دارای دواسب . که دو اسب دارد. چون سوار دارنده ٔ دواسب . با دو اسب شتابنده : پیاده همه کرد یکسر سواردواسبه سوار از در کارزار. <p class="a
دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از این واژه استفاده می کنند.
دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از این واژه استفاده می کنند.