دوپرویزنیلغتنامه دهخدادوپرویزنی . [ دُ پ َ زَ ] (ص نسبی ) میده که دوباره بیخته شده باشد. (غیاث ). در آنندراج به غلط معده که دوبار پخته باشند ضبط شده است . (یادداشت لغتنامه ) : حریری رقاق دوپرویزنی چو مهتاب تابنده از روشنی .نظامی .
دوروزنیamphistomalواژههای مصوب فرهنگستانویژگی تخمکی دوپوششی که هر دو تخمکپوشْ سُفت آن را احاطه کرده است
درازنگلغتنامه دهخدادرازنگ . [ دَ زَ ] (اِخ ) درازنج . نام قریه ای از چغانیان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دروزنلغتنامه دهخدادروزن . [ دَ؟ ] (اِخ )ذکر ماسح و سوادی که در آن مقادیر مساحت شده ٔ زمینها را ثبت کند. (مفاتیح ، در مواضعات ذکور و دفاتر).
دروزنلغتنامه دهخدادروزن . [ دِ رَ / رُو زَ ] (نف مرکب ) حصّاد و دروگر. (ناظم الاطباء). درونده ٔ غله . (از شعوری ج 1 ورق 450).
دارافزینفرهنگ فارسی معین(اَ) (اِ.) = داربزین . داروزین : 1 - نرده ای که جلو اتاق یا ایوان درست کنند. 2 - تکیه گاه ، طارمی .
دارابزینلغتنامه دهخدادارابزین . [ اَ ] (اِ) پنجره و محجری که در پیش درخانه سازند. || تکیه گاه : گفت مولانا آنجا هیچ دارابزینی یا چیزی باشد که دست در آنجا زنند و بگذرند؟ (منتخب لطایف عبید زاکانی چ برلن ص 158). رجوع به دارآفرین ، دارافزین و